رای شماره 86-16مورخ 29-8-1386 هیأت اصرای کیفری دیوان عالی کشور
هیأت عمومیدیوان عالی کشور موضوع پرونده اصراری کیفری شماره 86/16 به ریاست آیت الله مفید، رئیس دیوان عالی کشور و با حضور آیت الله دری نجف آبادی، دادستان کل کشور و قضات شعب کیفری دیوان عالی کشور صبح روز سه شنبه، 29 آبان ماه جاری برگزار شد.
به گزارش «مأوی»، طبق محتویات این پرونده شعب دادگاههای عمومیجزایی شاهین شهر و شعبه 20 دیوان عالی کشور در موضوع پرونده قتل اختلاف داشتهاند، بدین نحو که شعب دادگاه بدوی با تکیه بر علم قاضی، عمل متهم را مطابق با بند( ب) ماده 206 قانون مجازات اسلامیدانسته و عمل وی را کشنده ارزیابی کرده بودند؛ اما شعبه 20 دیوان عالی به علم قاضی خدشه وارد کرده و عمل متهم را منطبق با بند (ب) ماده 206 قانون مذکور ندانسته بود که پس از طرح در هیأت عمومی، اکثریت قضات شعب دیوان عالی کشور رأی شعبه 102 دادگاه عمومیجزایی شاهین شهر را تأیید کردند.
خلاصه جریان پرونده
در نزاعی که در تاریخ 30 اردیبهشت ماه 1382 در مورچهخورت میان چند نفر ...
واقع شده، شخصی به نام آقای (حجت الله_ ح) بر اثر ضربه چاقو به شاهرگ گردنش به قتل رسیده است.خلاصه پرونده این است که آقای (فرامرز– الف) 25 ساله به همراه یک نفر به نام (محمد_ ل) که وی را رفیق خود معرفی نموده، با خودرو ژیان کهنه، که رنگهای آن ریخته و در آن کنده شده، در حرکت بوده که سر پیچ شهرک چند نفر ایستاده بودند و ظاهراً میخندیدند. راننده ژیان به عقب برگشته و جریان خنده را پرسیده و با آنها درگیر شده که مرحوم (حجت الله_ ح) مجروح میگردد و پس از انتقال به بیمارستان فوت میکند. مقتول حسب شناسنامه موجود متولد1360 میباشد. پزشکی قانونی در صورتجلسه معاینه جسد آورده که در صورت در طرف جلو بریدگی به طول نیم سانتی متر ... و در طرف چپ گردن بریدگی به طول حدود یک سانتی متر وجود دارد که خون از آن جاری است .... بریدگی در ناحیه چپ گردن به داخل نفوذ کرده و باعث بریدگی عروق شرایین و عناصر حیاتی گردن در طرف چپ و خونریزی بسیار وسیع در اطراف زخم همراه با خونمردگی وجود دارد. جرح مزبور تا پشت نای رسیده است، به نحوی که در پشت نای نیز خونمردگی وسیع همراه با لخته خون وجود دارد. در پایان علت مرگ بریدگی عناصر حیاتی گردن و عوارض ناشی از آن در اثر اصابت جسم تیز برنده تعیین شده است. از متهم تحقیق شده، وی گفته است:من و رفیقم با ژیان به سر کار میرفتیم. در داخل خیابان شهرک صنعتی مورچه خورت این چند نفر سر بلوار نشسته بودند و زمانی که ما از آنجا رد میشدیم به ما خندیدند و ما را مسخره کردند. بعد رفیق ما برگشت و گفت که آنها ما را مسخره میکردند. برگرد ببین چه میگویند و برای چه میخندند. زمانی که ما به آنها رسیدیم و رفیقم با آنها حرف میزد، فردی که دارای پیراهن آبی بود (مقتول) با وی درگیر شد. من و2 نفر از آنها، آنان را از هم جدا کردیم. بعد مقتول گفت: اگر مردی بیا برویم پشت..... هنگامیکه با رفیقم داشت میرفت آن طرف خیابان دعوایشان شد. سپس این دو و سه نفر نیز رفتند که من هم پشت سر آنها رفتم. آنها داشتند رفیق مرا میزدند. بعد از یک درگیری کوتاه از همدیگر جدا شدیم. سپس مقتول چاقو در آورد و به طرف رفیق من رفت من هم به دنبال ایشان دویدم ... من با مقتول و2 نفر دیگر داشتیم دعوا میکردیم که مقتول با یک ساک کارگری که داخل آن قابلمه غذا بود، به سر من میزد و من در حالی که به دنبالش میرفتم و او عقب عقب میرفت تا ساکش را نگیرم آن2 نفر، یکی از یک طرف و دیگری از سوی دیگر به سمت من آمدند. مقتول میخواست با چاقو مرا بزند که من از خود دفاع کردم و به زیر دست او زدم. ظاهراً چیزی نبود تا دعوا تمام شد شنیدم که گفت چاقو خوردم. من وقتی دیدم چاقو خورد سریع داد زدم و گفتم سوار ژیانش کنید تا او را به بیمارستان ببریم و وقتی ژیان تند نمیرفت او را سوار مزدا کردیم و به بیمارستان رساندیم. از آقایان_( مهدی_ ب و غفار_ ر) و ( عبدالله_ث و اصغر_م) که به همراه مقتول بوده و صحنه را مشاهده کردهاند، تحقیق به عمل آمده است. آنها راکبان ژیان را 3 نفر اعلام نمودهاند و گفتهاند که هر 3 نفر چاقو داشتند و به ما حمله ور شدند.
(اصغر_م) گفته است که ما فرار کردیم و پراکنده شدیم در این موقع حجت الله فریاد زد که مرا زدند.3 نفر از افراد یاد شده گفتهاند که ما ندیدیم کدامیک از آن 3 نفر چاقو زدند. (غفار_ ر)گفته است:در حین فرار بودیم که _حجت الله فریاد زد، به من چاقو زدند. ما برگشتیم دیدیم که حجت الله و فرامرز آمدند. حجت با اشاره به فرامرز گفت که این مرا با چاقو زد. از وی سؤال شده آیا از قبل مرحوم (حجت الله ح) را میشناختید که وی گفته است:برای اولین بار بود او را میدیدم.
از وی سؤال شده چند ضربه زدید که گفته است:نمیدانم زدم یا نه؛ ولی یک ضربه بیشتر به او نخورده بود. من فقط چاقو را به طرف آنها تکان میدادم که بترسند و دعوا را تمام کنند. پدر مقتول به نام آقای( جواد– ح) و مادرش تقاضای قصاص متهم را نمودهاند.
از (محمد– ل)، شخص همراه متهم تحقیق شده، وی گفته است:3 یا 7 نفر سر بلوار در شهرک صنعتی مورچه خورت نشسته بودند. طبق معمول داشتیم میرفتیم سرکار که به ما فحش ناموسی دادند و یک نفر که پیراهن قرمز پوشیده بود به ما حمله کرد و ما را زد و این آقای (بیژن_ الف) مرا از زیر دست و پاهای آنها بیرون کشید و آنها همگی حمله کردند. همین که بلند شدم دیدم یک نفر روی زمین افتاده است. او را با خودرو ژیان به سمت بیمارستان بردیم. آقای (بیژن_ الف) که ظاهراً نفر سومیبوده که همراه متهم در ژیان سوار بوده، گفته است:ما طبق معمول از این مسیر سر کار میرفتیم و امروز که داشتیم میرفتیم سر یک سهراه حدود 6 تا 7 نفر نشسته بودند که شروع به مسخره کردن و تهمت زدن کردند. یک نفر از آنها که پیراهن قرمز داشت با( محمد– ل) دعوا را شروع کرد و چند نفر دیگر روی سرش ریختند و من آنها را جدا کردم. بعد از این که دعوا داشت بالا میگرفت به شرکت حایر رفتم تا کمک بیاورم و آنها را از هم جدا کنم. وقتی برگشتم، به سمت بیمارستان رفتم که او تمام کرده بود.
وکیل تسخیری متهم به نام آقای (عماد_ ر) با استدلال به اینکه هیچ دشمنی بین طرفین نبوده و اقدامات اولیه موکل بهمنظور بهبود مقتول همه حکایت از عدم سوء نیت و عدم قصد مجرمانه یا عمدی بودن فعل ارتکابی احتمالی دارد و همچنین با اعلام اینکه راههای ثبوت قتل در ماده 231 قانون مجازات اسلامیاحصا شده، نوشته است که موکل اقرار به ایراد ضرب نداشته و منکر فعل انتسابی گردیده است. شهود به استثنای 2 نفر گفتهاند که ضارب را ندیدهاند و2 نفر که شهادت دادهاند، شهادت آنها متحد نیست، از اینرو تقاضای صدور حکم شایسته را نموده است. دادگاه پس از اخذ آخرین دفاع به موجب دادنامه شماره 1991 مورخ 72 اسفند ماه 1382 با استدلال به اظهارات متهم و شهودی که گواهی دادهاند و نظریه پزشکی قانونی و با استناد به علم خود و مواد قانونی بند (ب) ماده 206 و مواد 207 و 219 و بند 4 ماده 231 و ماده 257 قانون مجازات اسلامیبا احراز اتهام منتسبه به متهم( فرامرز الف) وی را به قصاص نفس محکوم نموده است. رأی صادره به محکوم علیه و وکیل وی ابلاغ شده است. محکوم علیه طی لایحهای به حکم صادر شده اعتراض کرده؛ اما از طرف وکیل تسخیری متهم اعتراضی ملاحظه نگردیده است. در خصوص سایر متهمان نیز حکم به جزای نقدی یا حبس صادر شده است.
پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و به شعبه 20 دیوان عالی کشور ارجاع گردیده است.همچنین شعبه نسبت به ابلاغ دادنامه به وکیل محکوم علیه نقص گرفته و برای ابلاغ صحیح به وی پرونده به دادگاه اعاده شده است. با وصول پرونده به دادگاه دادنامه در تاریخ 28 اردیبهشت ماه 1384 به منشی دفتر آقای وکیل تسخیری متهم ابلاغ و مشارالیه به موجب لایحهای که به شماره 59 مورخ 16 خرداد ماه 1384 ثبت دفتر لوایح گردیده، تقاضای تجدیدنظر نموده است. با اعاده پرونده شعبه به موجب دادنامه شماره 416 /20 مورخ 26 بهمن ماه1384 به اکثریت چنین رأی داده است:
رأی شعبه دیوان عالی کشور
قاضی صادر کننده رأی طریق ثبوت قتل را علم قاضی اعلام و سپس با انطباق موضوع با بند (ب) ماده 206 قانون مجازات اسلامیحکم به قصاص متهم صادر نموده است. با توجه به محتویات پرونده، به تشخیص دادگاه در مورد انتساب قتل مقتول به متهم ایرادی وارد نیست؛ اما در انطباق آن با بند (ب) ماده 206 قانون مجازات اسلامیشبهه وجود دارد؛ زیرا با عنایت به منطوق بند(ب) ماده 206 در مواردی که قاتل کاری را انجام دهد که نوعاً کشنده باشد؛ هر چند قصد کشتن شخص را نداشته باشد، متهم باید در فعل ارتکابی عمد داشته باشد و در ما نحن فیه به دلایل زیر ایراد ضرب به مقتول عمدی نبوده است:
1- متهم در تحقیقات مورخ 21 اردیبهشت ماه1382 اظهار داشته:3 نفری مرا میزدند. برای اینکه آنها را بترسانم، چاقو را درآوردم و به طرف آنها تکان دادم که بترسند و به طرف من نیایند و دعوا را تمام کنند که آن 3 نفر آمدند و خواستند که چاقو را بگیرند. مقتول میخواست چاقو را بگیرد و آن 2 نفر دیگر نیز از سمت چپ و راست. نمیدانم چطور شد؛ حتی آن موقع من نفهمیدم که چاقو به او خورده یا نخورده است. بعد از میان آنها خارج شدم. عقب عقب به طرف( محمد_ ل) رفتم و آنها هم به سمت دوستانشان رفتند که فهمیدیم مقتول چاقو خورده است؛ البته سرپا بود و خودش گفت که چاقو خورده است. او را سوار ژیان کردیم... و او را به اورژانس رساندیم.
2- آقای (عبدالله– ث)، یکی از همراهان مقتول در پاسخ به این پرسش که آیا دقیقاً مشاهده کردی چه کسی حجت را با چاقو زد، اظهار داشت:من مطمئن نیستم که ایشان زده. هر 3 نفر چاقو داشتند و حمله میکردند.
3- آقای( اصغر-م) 22 ساله، یکی دیگر از همراهان مقتول اظهار داشته:بعد از مشاجره لفظی به صورت من زدند که درگیری شروع شد. سپس آنها چاقو کشیدند و ما فرار کردیم و پراکنده شدیم. در این هنگام حجت فریاد زد که مرا زدند و خودش نیز اول نفهیده بود و پس از مدتی فهمید که چاقو خورده است. وی در پاسخ به اینکه چه کسی حجت را با چاقو زد، گفت:من ندیدم. همگی چاقو داشتند و نمیدانم که کدامیک از آنها چاقو را زد.
4- در تاریخ 4 خردادماه1382 در اداره آگاهی برخوار بین متهم( فرامرز_الف) و آقایان( مهدی_ ب و غفار_ ر)، از همراهان مقتول مواجه حضوری انجام گرفته است. (مهدی_ ب) با اشاره به (فرامرز الف)گفت:شما یک تیزبر یا یک چیز دیگر (چون از راه دور ندیدم )در دست داشتید. دست شما بالا رفت و روی شانه مقتول پایین آمد. (غفار_ ر) نیز با اشاره به(فرامرز_ الف) بیان داشت:من ندیدم که شما ضربه را وارد کردید؛ ولی خود مرحوم با اشاره به من گفت که( فرامرز_ الف) به من چاقو زد. متهم اظهار کرد:اظهارات شاهد اول را قبول ندارم؛ اما گفته شاهد دوم را قبول دارم.
5- مدیریت اداره آگاهی برخوار و میمه در گزارش ... اعلام نموده که در انجام تحقیقات غیرمحسوس، متهم با مقتول هیچ رابطهای از قبل با یکدیگر نداشتهاند.
6- متهم و مقتول آشنایی قبلی نداشته و ضمن عبور از مسیر جاده حسب ظاهر مقتول و همراهانش به خودرو ژیان متهم خندیدهاند و... با عنایت به محتویات پرونده متهم قصد قتل و قصد ایراد ضرب عمدی به مقتول را نداشته و شخص مقتول با متهم به وسیله چاقو مجروح و منجر به فوت وی شده است و عمل ارتکابی متهم با بند (ب) ماده 206 قانون مجازات اسلامیمنطبق نیست.با استناد به بند 4 شق (ب) ماده 265 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومیو انقلاب در امور کیفری رأی معترضعنه نقض و رسیدگی به شعبه دیگر دادگاه عمومیشهرستان شاهین شهر ارجاع میگردد.
پس از وصول، پرونده به شعبه 102 دادگاه عمومیشاهین شهر ارجاع و شعبه مرجوعالیه در تاریخ 18 تیر ماه 1385 وقت رسیدگی تعیین نموده است. جلسه رسیدگی در وقت مقرر با حضور اولیای دم و وکیل اولیای دم و وکیل تعیینی متهم و آقایان( مهدی_ ب)، (اصغر_ م) و (غفار_ ر) به عنوان شاهد تشکیل شده و وکیل اولیای دم تقاضای صدور حکم قصاص متهم را نموده است. متهم اتهام را قبول نکرده و دفاع را به وکیل موکول کرده است. وکیل متهم در لایحهای از موکلش دفاع کرده و بیان داشته که در واقع فعل ارتکابی قاتل باید عمداً باشد. محتویات پرونده از ابتدا تشکیل و چگونگی به وجود آمدن این حادثه حکایت از این دارد که مقتول و همراهان وی باعث بهوجود آوردن نزاع و درگیری بودهاند ... و متهم و همراهان وی ابتدا از ناحیه مقتول و همراهان وی مورد هجوم قرار میگیرند و با تشدید یافتن نزاع ابتدا یکی از همراهان متهم درگیر شده و عمل متهم صرفاً برای پایان دادن نزاع و جدا نمودن آنها بوده که با هجوم مقتول و همراهان وی مواجه شده و استفاده موکل از چاقو به عنوان انجام عمل عامدانه بر ارتکاب عمل مجرمانه نبوده و هیچ قصدی بر ایراد جرح عمدی وجود نداشته است؛ زیرا مقتول و همراهان وی اطراف وی را گرفتهاند و وی صرفاً برای ترسانیدن نامبردگان برای عقب کشیدن از صحنه نزاع و خلاصی اعمالی را انجام داده که این اعمال نمیتواند عمدی تلقی گردد؛ چرا که اگر عمل مشارالیه را عمدی فرض نماییم بعد از اینکه ایراد جرح به مقتول صورت گرفته و از زبان مقتول اعلام شده که چاقو خورده، تازه موکل متوجه شده که چاقو به نقطه حساس بدن مقتول وارد شده است... موکل در هیچ کدام از مراحل رسیدگی بر ارتکاب عمدی عمل مجرمانه اقرار ننموده است....
دادگاه از متهم خواسته اعمالی را که انجام داده توضیح دهد که وی گفته است:
من چاقو را در آوردم که اینها بترسند. زمانی که چاقو را در آوردم 3 نفر از آنها با من درگیر بودند، مرحوم حجتالله از جلو و 2 نفر دیگر از سمت چپ و راست میخواستند چاقو را از دست من خارج نمایند. حجت الله از جلو مچ دست مرا گرفته بود که چاقو را از دست من در آورد. آن 2 نفر هم با مشت و لگد به پهلوی من میزدند که من چاقو را رها کنم و من نیز دستم را تکان میدادم تا دستم را از دست مقتول خارج نمایم. عقب عقب رفتم یکدفعه من را ول کردند و پای من به مانع برخورد کرد و به زمین افتادم. دیگر آنها نیامدند.. دیدم یکی صدا میکند که حجت الله چاقو خورده است... و بعد از آن وی را به بیمارستان رسانیدیم. اگر قصد قتل داشتم که این کار را نمیکردم.
وکیل اولیای دم بیان داشته: این 3 نفری را که قاتل به صورت سناریو از خود ساخته 2 نفرشان اشخاص بی نام و نشان بوده و به منظور تبرئه خود از این جنایت آورده است و این 2 نفر بی نام و نشان اصلاً وجود نداشته است.
دادگاه با توجه به استناد اولیای دم و وکیل ایشان به شهادت شهود قرار استماع شهادت شهود را صادر و به شرح اوراق جداگانه در حضور طرفین و وکیل آنان از شهود استماع شهادت نموده است.آقای( غفار_ ب) 25 ساله، دامدار اظهار داشته که ما با مقتول 6 نفر بودیم. سر چهار راه نشسته بودیم، صحبت میکردیم و میخندیدیم که ژیان آمد رد شد. بعد دنده عقب گرفت و برگشت 3 نفر بودند. پیاده شدند و گفتند چرا خندیدید که ما گفتیم ما نخندیدیم با شما نبودیم با خودمان بودیم؛ ولی اینها ادامه دادند. هر 3 نفر چاقو داشتند. متهم با حجت الله درگیر شد. حجت الله یک ساک در دست داشت. ( مهدی– ب) هم با یکی که قدش بلند بود درگیر شد. یک نفر قد کوتاه هم بود که با( اصغر– م) درگیر شد. من و 2 نفر دیگر کنار ایستاده بودیم. من دیدم که متهم با چاقو به طرف مقتول حمله کرد و حجت الله با ساکش از خودش دفاع میکرد. بعد از چند لحظه دیدم حجت الله برگشته و میگوید که این آقا به من چاقو زد و دستش روی گردنش بود من با چشم خودم ندیدم که این آقا به حجت الله چاقو بزند؛ ولی از خود حجت الله شنیدم که میگفت این آقا به من چاقو زد...
آقای(اصغر_ م) 25 ساله، شغل آزاد اظهار داشت:من با 5 نفر از دوستانم سر چهار راه نشسته بودیم. قبل از ظهر بود یک ژیان آمد رد شد. ما حرف میزدیم و میخندیدیم. یادم نیست که دنده عقب گرفت یا دور زد و برگشت نزد ما. 3 نفر داخل ماشین بودند که پیاده شدند و گفتند چرا به ما خندیدید. کمی جر و بحث کردیم. ما گفتیم با شما نبودیم .... هر 3 نفر آنها تیزی یا چاقو داشتند. حجت الله با متهم درگیر شد و یک کیف داشت که غذایش داخل آن بود. این آقا هم یک چیزی در دست داشت و به طرف حجت الله حمله کرد. حجت الله عقب عقب میرفت. این قضایا ادامه داشت که حجت الله گفت چاقو خوردم من نشنیدم که بگوید چه کسی زد؛ ولی از ابتدا تا آخر با متهم درگیر بود…
آقای (مهدی - ب) 26 ساله، راننده کامیون گفت:ما سر چهارراه ایستاده بودیم و میخندیدیم که یک ژیان آمد رد شد. تقریباً 20 متر رفته بودند که برگشتند. 3 نفر از ژیان پیاده شدند. 2 نفر تیزبر و یک نفر چاقو داشت ... حجت الله عقب عقب میرفت و متهم از روبهرو دستش را بلند کرد و به سمت چپ گردن حجت الله زد. هیچ کس اطراف آنها نبود. پیراهن حجت الله خونی شد ....
متهم در آخرین دفاع خود گفته که من نزدم و قاتل نیستم. وکیل متهم به عنوان آخرین دفاع اظهار داشته که موکل بهشدت منکر قتل عمد میباشد. دادگاه در تاریخ 28 مرداد ماه1385در وقت فوق العاده پرونده را تحت نظر قرار داده و با ختم رسیدگی به شرح رأی شماره 414مورخ 28 مرداد ماه1385با حصول علم قطعی و انطباق موضوع با بند (ب) ماده 206 قانون مجازات اسلامیارتکاب بزه قتل عمدی مرحوم (حجت الله_ ح) از ناحیه آقای (فرامرز الف) را محرز تشخیص داده و با رعایت بند (ج) ماده 266 قانون آیین دادرسی کیفری و با توجه به تقاضای قصاص از ناحیه اولیای دم مقتول و وکیل آنان و به حکم آیه شریفه 179 سوره بقره و به استناد مواد 205، 207 و 219 و بند 4 مواد 231 و 265 قانون مجازات اسلامیحکم به قصاص نفس آقای (فرامرز الف) صادر نموده است. دادنامه در تاریخ 6 مهرماه1385به آقای (حسین –ف)، وکیل محکوم علیه ابلاغ شده و مشارالیه طی لایحهای که به شماره 93 مورخ 19 مهر ماه1385 ثبت دفتر لوایح گردیده، تقاضای تجدیدنظر نموده است.
هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش آقای محمد ناصری صالح آباد، عضو ممیز و نظریه کتبی آقای دکتر علیزاده، دادیار دیوان عالی کشور مبنی بر اینکه:
1- محکوم علیه در تمام مراحل تحقیق و دادرسی در پرونده در مورد شرکت در درگیری و درگیر شدن با مقتول و بهکارگیری چاقو اعتراف نموده است و در توجیه عمل خود بیان داشته که برای دفاع از خود و ترساندن مقتول و دوستانش اقدام به استفاده از چاقو و چراخاندن آن مقابل مقتول کرده است. هر چند این ادعا مقرون به صحت نمیباشد؛ اما بهکارگیری چاقو که آلت قتاله محسوب میشود در غیر موارد دفاع مشروع، اقدامیخطرناک و توأم با سوءنیت بوده است و امروزه نیز اغلب علمای حقوق و جرمشناسان بر این عقیدهاند که احتمال حصول نتیجه و قابلیت پیش بینی آن و لو اینکه قصد نتیجه هم نباشد، در حکم عمد است.
2- همگی شهود حاضر صحنه درگیری تأکید کردهاند که افراد دیگر بهصورت دو به دو نزاع میکردند و محکوم علیه با چاقویی که دردست داشته با مقتول درگیر و به وی حمله نموده، مقتول نیز با ساک دستی از خود دفاع مینموده، به علاوه این که یکی از شهود در پرونده به کرات شهادت داده که با چشم خود دیده، محکوم علیه با چاقو به مقتول حمله و وی را از ناحیه گردن مضروب و مجروح کرده است. همچنین شاهد دیگری بیان داشته که پس از پایان درگیری مقتول به وی گفته که محکوم علیه با چاقو او را از ناحیه گردن مورد جرح قرار داده است. دلیل و مدرک معارض با اظهارات شهود هم در پرونده ارائه نگردیده و شخص دیگری نیز مظنون به ایراد جرح با چاقو معرفی نشدهاست.
3- همانگونه که گفته شد در ایراد جرح با چاقو توسط محکوم علیه از ناحیه گردن مقتول و به قتل رسیدن وی تردیدی وجود ندارد و استفاده از چاقو که آلت قتاله محسوب میشود و ایراد جرح به موضع حساس گردن مقتول از مصادیق بارز وقوع قتل عمدی و مقررات بند(ب)ماده 206 قانون مجازات اسلامیمیباشد و عمل ارتکابی نوعاً کشنده بوده، ولو اینکه محکومعلیه قصد قتل عمدی داشته باشد.
4- حسب محتویات پرونده و دلایل، امارات و قراین موجود در آن از نظر طریق اثبات جرم و حصول علم برای قاضی صادر کننده حکم نیز ایراد و خدشهای وجود ندارد؛ چرا که حصول علم برای قاضی در مانحن فیه از طریق متعارف بوده و مستند آن ذکر شده است. در نتیجه همانگونهکه پیش از این در رسیدگی به تجدیدنظرخواهی از رأی دادگاه اول عقیده به تأیید و ابرام حکم تجدیدنظر خواسته داشتم، نسبت به حکم اصداری از شعبه 102 دادگاه عمومیجزایی شاهین شهرنیز عقیده به تأیید و ابرام دارم، مشاوره نموده و چنین رأی میدهد:
رأی شعبه دیوان عالی کشور
نظر به اینکه شعبه به موجب رأی شماره 416/20 مورخ 26 بهمن 1384 قتل را عمدی نمیداند و با نقض آن و ارجاع پرونده به شعبه هم عرض و شعبه 102 دادگاه عمومیجزایی شاهین شهر نیز قتل را عمدی تشخیص و حکم قصاص متهم را صادر نموده، پرونده از مصادیق بند(ج) ماده 266 قانون آیین دارسی دادگاههای عمومیو انقلاب در امور کیفری است.
زمینه برای حصول علم قضات فراهم بوده است
حجتالاسلاموالمسلمین علی اصغر باغانی، رئیس شعبه 13 تشخیص دیوان عالی کشور با بیان اینکه در این پرونده 2 دادگاه ادعای علم کرده اند گفت:به علم خود و به بند(ب) ماده 206 قانون مجازات اسلامیاستناد کردهاند و همچنین ماده 231 قانون مجازات اسلامیراههای ثبوت قتل در دادگاه را اقرار، شهادت، قسامه و علم قاضی برشمرده است، از این رو علم یکی از طرق اثبات قتل میباشد. اگر در مانحن فیه مردی عادل شهادت میداد و خود متهم اقرار میکرد، شعبه دیوان خدشه وارد نمیکرد. قضات هر دو دادگاه ادعای علم کردهاند؛ چرا که زمینه برای حصول علم فراهم بوده است.
وی افزود:متهم و همراهانش مهاجم بودهاند و به بهانه خنده مقتول و همراهانش به آنها حمله نمودهاند. متهم این پرونده زمانی که با مقتول درگیر شده، چاقو در دست داشته و مقتول به غیر از ساک دستی چیزی در دست نداشته است. مقتول عقب عقب میرفته و متهم مهاجم بوده و حمله میکرده و ضربه کاری و کشنده را وی وارد کرده است. این در حالی است که میتوانست دعوا را پیش از وارد کردن ضربه تمام کند؛ اگرچه متهم قصد قتل نداشته؛ ولی آلت کشنده داشته و عمل وی نیز کشنده بوده است و طبق گفته یکی از شهود ضربه کاری را وارد نموده است.
باغانی تصریح کرد:قاضی دادگاه از طریق علم استنباط کرده متهم مرتکب قتل عمد شده و علم حجت است و جای هیچ بحثی نیست . همچنین اولیای دم نیز تقاضای قصاص نمودهاند، بنابراین رأی دادگاهها مورد تأیید میباشد.
عمل متهم کشنده و مصداق بند ب ماده 206 ق.م.ا میباشد
حجتالاسلاموالمسلمین رحمت الله عروجی، رئیس شعبه 33 دیوان عالی کشور اظهار داشت:دو طرف درگیری توافق دارند که خودرو برگشت و خندیدن به اتومبیل رنگ و رورفتهای که یک در هم ندارد، طبیعی است. سرنشینان خودرو نیز درگیری را آغاز کردهاند.وی سپس اظهارات ابتدایی متهم را قریب به واقع دانست و بیان داشت:مقتول و همراهانشان دست خالی بودهاند و مقتول به هنگام درگیری با متهم، ساکی در دست داشته و عقب عقب میرفته، در حالی که متهم مهاجم بوده و به وی با چاقو ضربات را وارد کرده است. همه شهود نیز این کیفیت دفاع مقتول را تأیید کردهاند. بر این اساس عمل متهم کشنده بوده و منطبق با بند(ب) ماده 206 قانون مجازات اسلامیمیباشد و قتل عمدی است و رأی محاکم بدوی، به خصوص دادگاه دوم مورد تأیید میباشد.
علم قضات دادگاههای بدوی مورد تأیید میباشد
ابوالفضل ملکی، مستشار شعبه 13 تشخیص دیوان عالی کشور پس از ذکر مقدمهای در خصوص قتل عمد و غیر عمد بیان داشت:با توجه به جرح وارده با چاقو به محل گردن و شاهرگ مقتول توسط متهم قضات دادگاهها به علم استناد کردهاند. بنابراین با توجه به استفاده از آلت قتاله و کشنده بودن عمل قتل عمدی است و آرای دادگاهها مورد تأیید میباشد.
نمیتوان استدلال قاطع در احراز وقوع قتل عمد ارائه نمود
طباطبایی، عضو معاون شعبه 20 دیوان عالی کشور به ماده 206 قانون مجازات اسلامیاشاره کرد و بیان داشت:انجام فعل کشنده که نوعاً کشنده باشد و قصد و عمد در انجام فعل مثبت در این پرونده مدلل نشده است و حسب محتویات پرونده ارتکاب به موارد مذکور ثابت نیست و از طرفی با فرض اثبات ارتکاب عمل مجرمانه از سوی متهم عمد و سوءنیت متهم در عمل مجرمانه؛ یعنی ایراد جرح ثابت نمیباشد؛ زیرا آشکار کردن چاقو در نزاع لزوماً به منزله ایراد جرح عمدی و بین آشکار نمودن چاقو در نزاع و تظاهر به قدرت نمایی با آن به منظور فرار از مخمصه ایجاد شده تا ایراد جرح عمدی و با سوءنیت فاصله زیادی وجود دارد.
وی مجروح شدن مقتول را توسط ضربه وارده متهم یک احتمال دانست و گفت:همچنین محتمل است که مقتول حین درگیری برای گرفتن چاقو از دست متهم تلاش کرده که در اثر این تلاش مجروح شده باشد. از طرف دیگر محکوم علیه در هیچ یک از مراحل دادرسی اقرار به ایراد جرح عمدی با چاقو نسبت به مقتول نکرده است و اقرار او بر آشکار نمودن چاقو و چرخاندن آن برای خلاصی دلالت صریح یا تلویحی بر ایراد جرح عمدی و با سوء نیت به مقتول ندارد.
طباطبایی تصریح کرد: شهود قضیه که خود از افراد درگیر در نزاع بودهاند، اظهاراتی کردهاند که از آن نمیتوان به واقعیت حادثه و رفع احتمالات موجود و احراز عمد متهم در اقدام مجرمانه یقین پیدا کرد . آنچه که با توجه به محتویات پرونده برای شعبه روشن نگردیده، قصد و عمد محکوم علیه در اقدام مربوطه است و با وجود احتمالات ذکر شده و بر مبنای این احتمالات نمیتوان استدلال قاطع و شایسته در احراز وقوع قتل عمد توسط محکوم علیه ارائه نمود و صدور و بنا نمودن حکم محکومیت کیفری، به خصوص در مواردی که متضمن سلب حیات از فردی میباشد، بر مبنای حدس و گمان و احتمال قابل قبول نیست. بر این اساس رأی شعبه دیوان صحیح میباشد.
علم قضات حجت است
حجت الاسلام والمسلمین فیض، رئیس شعبه 37 دیوان عالی کشور به علم قاضی اشاره کرد و بیان داشت:قضات پرونده با توجه به شهادت شهود و بیان جزئیات جنایت علم حاصل کردهاند. این علم حجت میباشد و از راه متعارف کسب شده است، از این رو رأی دادگاهها مورد تأیید میباشد.
به یقین نمیتوانیم احراز نماییم که چاقو را متهم زده است
آیت الله مفید، رئیس دیوان عالی کشور با طرح این پرسش که آیا ضربه وارده به مقتول از سوی متهم بوده، بیان داشت:وقتی اظهارات شهود و متهم را جمعبندی میکنیم در مییابیم که 3 نفر متهم را دور کرده بودند و به یقین نمیتوانیم احراز نماییم که چاقو را متهم زده است. بر این اساس به نظر میرسد قتل غیر عمد است و باید دیه پرداخت شود و رأی شعبه دیوان عالی کشور صحیح میباشد.
نظریه دادستان کل کشور
آیت الله دری نجف آبادی، دادستان کل کشور به شرح زیر نظریه خود را بیان داشت.
در خصوص پرونده اصراری کیفری ردیف 86/16 هیأت عمومیدیوان عالی کشور موضوع اتهام آقای( فرامرز_ الف) دایر بر قتل (حجت الله_ ح) اختلافی بین شعبه 102 دادگاه عمومیجزایی شاهین شهر و شعبه 20 دیوان عالی کشور با توجه به محتویات پرونده محاکماتی و گزارش تنظیمی شعبه 20 دیوان عالی کشور به شرح آتی اظهار نظر میگردد:
آنچه از اظهارات شهود مطلعان و اظهارات متهم و نیز احکام بدوی و شعبه دیوان عالی کشور به نحو مصرح و مشخص انعکاس دارد، حمل چاقو توسط متهم و استعمال آن در صحنه درگیری و ایراد جرح منتهی به فوت (حجت الله_ ح )میباشد. در نهایت به شائبه قصد متهم در قتل مرحوم یا عدم قصد وی دوران امر بین قتل عمد و غیر آن است.با توجه به اینکه به شرح برگ 7 پرونده متهم اظهار میدارد که ناخودآگاه دستم به چاقو رفت، آنها میخواستند چاقو را از من بگیرند، دیگر نمیدانم چه شد. مقتول گفت چاقو خوردم. در جای دیگر اظهار میدارد من ساک را رها کردم، سراغ چاقوی ضامن دار دسته قهوهای حدود 10 سانتی متر که در جیب داشتم، رفتم. چاقو را از جیب سمت راست خارج کردم، ضامن آن را زدم، تیغه آن را باز کردم و به طرف آنها رفتم آن را تکان دادم که بترسند آن 3 نفر آمدند و خواستند که چاقو را بگیرند، مقتول میخواست آن را از من بگیرد و آن 2 نفر از چپ و راست نمیدانم چه شد که مقتول گفت، چاقو خوردم.
در ما نحن فیه چاقوی مورد استفاده متهم ضامندار دارای تیغهای به طول 10 سانتی متر و شیاردار بوده که نوعاً برای تهدید سلامت و حیات افراد مورد استفاده قرار میگیرد و قصد افراد از تهیه و حمل این قبیل چاقو نوعاً استفاده از آن در درگیریها میباشد و عکسالعمل طبیعی افراد حین مشاهده این آلات خالی کردن صحنه درگیری و انفعال در مقابل حامل چاقو است و در این پرونده نیز شهود قضیه با دیدن چاقو از صحنه درگیری دور شده و شخص مقتول با حالت دفاع بهوسیله ساک دستی به صورت عقب عقب از مقابل متهم مهاجم در حال فرار بوده است. با این حال ابتدا یک جرح به صورت مقتول وارد و متعاقب آن جرح دوم به گلوی وی وارد شده و موجب قطع شرایین و اندامهای حیاتی وی گردیده است.این مراتب مؤید به جامع محتویات پرونده و بهخصوص اظهارات متهم میباشد و اظهارات او نیز ظهور در وجود قصد در درگیری و حمل و استعمال چاقو دارد و بر فرض که ورود جرح به صورت مقتول غیرعمدی باشد، در ایراد جرح دوم (جرح وارده به گلو) قطعاً مبتنی بر اصرار متهم در ادامه اعمال مخاطره آمیز میباشد و جوهره اصرار عامل ارادی بوده که همان عمل و قصد میباشد. (البته خانواده نامبرده میتوانند جهت تقاضای عفو و یا مصالحه و تأمین رضایت خانواده مقتول را پیگیری نمایند).
در هر صورت نظر به مراتب مذکور بر فرض فقدان قصد متهم در تحقق قتل مشارالیه قصد و عمد در انجام افعال مخاطره آمیز یادشده داشته که استعمال چاقو در تصور غالب اشخاص آن هم در نقطه حساس بدن و نه به صورت سطحی؛ بلکه به صورت عمقی نوعاً منتهی به خطرات جانی و در برخی واقع منجر به فوت میگردد. مؤدی شهادت شهود و مطلعان هم حکایت از حضور متهم در صحنه و حمل و استعمال چاقو در در گیری دارد. نظریه پزشکی قانونی نیز حاکی از بریدگی در طرف چپ گردن و نفوذ آن به داخل و بریدگی عروق و شرایین و عناصر حیاتی گردن در طرف چپ تا پشت نای میباشد و علت مرگ هم بریدگی عناصر حیاتی گردن و عوارض ناشی از آن در اثر جسم تیز و برنده اعلام گردیده است(ص 41) .
بدین جهت وقوع قتل محقق و عامل آن متهم و علت قتل قطع شرایین و اندامهای حیاتی است، قاعده و اصل در قتل عمدی بودن است و ادعای خلاف اصل مستلزم دلیل میباشد. در ما نحن فیه با وجود اینکه عمدی بودن قتل مستند به علم قاضی بوده و در رأی شعبه 20 دیوانعالی کشور نیز به صراحت خدشهای بر علم مستند حکم وارد نشده است و حتی در احکام شعبه دیوانعالی و شعب محاکم بدوی نیز موضوع عمدی بودن اقدام متهم در ایجاد درگیری و حمل و استعمال چاقو محل نزاع نمیباشد؛ بلکه موضوع متنازع فیه عمدی بودن جرح وارده یا غیر عمدی بودن آن است که دراین حال موضوع از شمول مقررات بندهای(الف و ج) ماده 206 قانون مجازات اسلامیخارج و صرفاً انطباق عمل ارتکابی با مقررات بند( ب) ماده مرقوم محل اختلاف خواهد بود. استحضار دارند که حمل چاقو، قدرت نمایی با آن و استفاده از چاقو و امثال آن در علن از جمله عناوین مجرمانه واجد اقدامات تأمینی و مجازات خاص مقرر در قوانین میباشند. عنایات ویژه مقنن برای جرایم مذکور و فلسفه اتخاذ تدابیر تأمین و مجازات برای مرتکب آن نوعاً نتیجه قریب الوقوع حاصل از حمل و استعمال چاقو حذف افراد از ظهور جنایات علیه سلامت جسمانی و تمامیت حیات انسانی است. انطباق اقدام متهم با مقررات بند (ب) ماده 206 قانون مجازات اسلامیمحرز بوده، به خصوص اینکه دلایل، امارات و قراین موجود هم برای حصول علم مستند حکم قضایی کفایت دارد و چون حکم شعبه 102 دادگاه عمومیجزایی شاهین شهر اصفهان با لحاظ این مراتب و منطبق با اصول و موازین صادر گردیده، مورد تأیید میباشد.
دادستان کل کشور در ادامه با بیان اینکه مشخص شده متهم قاتل است و خود قاتل اقرار کرده است، گفت:شبهه در این است که آیا متهم ضربه را وارد کرده یا اینکه مقتول باعث شده چاقو به او اصابت نماید. اظهارات شهود و سایر قراین نشان میدهد که مقتول با حمله متهم عقب عقب قدم بر داشته و اصابت چاقو نیز در این هنگام بوده است. بنابراین هیچ تردیدی نیست که عمل متهم مطابق بند (ب) ماده 206 قانون مجازات اسلامیمیباشد.
در پایان جلسه هیأت عمومیدیوان عالی کشور از تعداد 49 قاضی عال رتبه حاضر 38 قاضی رأی شعبه دادگاه عمومیجزایی شاهین شهر و 11 قاضی رأی شعبه 20 دیوان عالی کشور را تأیید کردند.
قاضی دادگستر: آن قسمت از نظریه دادستان کل کشور که صرف حمل چاقو – بدون ذکر نوع آن- را جرم و قابل مجازات دانستند، قابل ایراد است؛ چه آنکه صرف حمل چاقو فی نفسه جرم و قابل مجازات نبست.
ممنون.مطالب بسیار مفیدی بود.